جدول جو
جدول جو

معنی خامس لو - جستجوی لغت در جدول جو

خامس لو
(مِ)
از ایلات اطراف اردبیل. و مرکب از 300 خانوار است که در قره شیخ لو مسکن دارند. ییلاقشان باقرلو و قشلاقشان مغان است، زارع و گله دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 106)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ / مِ یِ)
خامه که بدان تصویر کشند و آن را در هندوستان ازموی دم موش خرما بندند و در بعضی از نقاط از موی سمور و با لفظ بستن مستعمل است. (آنندراج) :
تصویر دهان یار نقاش ازل
از میان نازک او خامۀ مو بسته است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به خامۀ تصویر شود
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
خامه ای که بروی شیر خام بندد. خامۀ شیر. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه. در 12هزارگزی جنوب ترکمان و 10هزارگزی شوسۀ تبریز به میانه. کوهستانی. معتدل. با 160 تن سکنه. آب آن از چشمه محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 و 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 9 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و سه هزار و پانصدگزی خاور شوسۀ ارومیه به سلماس، هوای آن معتدل و دارای 50 تن سکنه است، آب آنجا از قنات و چاه تأمین میشود، محصول آن غلات و چغندر، شغل اهالی زراعت، صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن ارابه رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
خام شوب:
خام شو کن که بیابی تو ثبات از کرباس
سخن پختۀ پرداخته از من بشنو،
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
(خَ مِ)
دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن. دارای 1257 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم و قالی بافی و راه ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
قسمت بالای بیضه ۲بیضه بند
فرهنگ گویش مازندرانی
پوست گاو
فرهنگ گویش مازندرانی